به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، پانزدهم ذی الحجه، روز میلاد پرسعادت دهمین نخلبند گلشن کرامت و دوازدهمین معصوم از خاندان نور و هدایت است. امامی که در سیاهترین دوران سیطره ظلم و بدعت و انحراف، امامت شیعیان را عهدهدار شد و تا پای جان از افشای تباهی خلفای جور و ائمه بدع و باطل، از پای ننشست.
«هادی» آل محمد
نام آن حضرت: «علی بن محمد» و کنیه آن امام همام: « ابوالحسن» و لقبهای مشهور آن حضرت: «هادی» و «نقی» بود . حضرت امام هادی (ع ) پس از پدر بزرگوارش حضرت جوادالائمه(ع) در سن ۸ سالگی به مقام امامت رسید و دوران امامتش ۳۳ سال بود
میلاد امام دهم شیعیان، در قریه «صُریا» واقع در سه میلی مدینه منوره واقع گردید. گفتنی است که صریا قریهای بود که امام کاظم (ع) آن را بنا نمود و سالهای طولانی، موطن اولاد و احفاد آن حضرت بود.
درباره تاریخ تولد امام هادی (ع) اتفاق نظری میان مورخان و سیرهنویسان نیست؛ برخی از آنان، تاریخ تولدش را نیمه ذی الحجه و برخی دیگر دوم یا پنجم رجب ذکر کردهاند. یکی از ادلهای که تولد آن حضرت را در ماه رجب میداند، دعای ناحیه مقدسه است که در فرازی از آن آمده است: «اَلّلهُمَّ اِنّی اَسْئَلْک بِالْمَوْلُودَینِ فی رَجَبٍ، مُحَمَّدِ بْنِ عَلی الثّانی وَابْنِهِ عَلی بْنِ مُحَمّدٍ الْمُنْتَجَبِ.»
همچنین درباره سال تولد امام هادی، برخی سال ۲۱۲ و برخی دیگر سال ۲۱۴ قمری را بیان کردند. اما قول معروف و مشهور شیعه، همان نیمه ذی الحجه سال ۲۱۲ قمری است و بدین جهت این روز را به خاطر میلاد مبارک آن حضرت، گرامی میدارند.
پدر بزرگوار امام هادی علیهالسلام، امام محمدتقی (ع)، معروف به «جوادالائمه»، امام نهم شیعیان است؛ و مادرش بانویی شریف و نجیب به نام «سمانه مغربیه» است، که امام هادی (ع) در شأن وی فرمود: «مادرم به حق من عارف و از بهشتیان است و شیطان سرکش به او نزدیک نمیشود و مکر جباران به وی اصابت نمیکند. او در پناه خدایی است که نمیخوابد و مادر صدیقان و صالحان را به خود وانمیگذارد.»
امام هادی (ع)، مُکنّی به «ابوالحسن» است و علاوه بر آن حضرت، سه تن از امامان معصوم دیگر یعنی امام علی (ع)، امام کاظم (ع) و امام رضا (ع) نیز دارای این کنیه هستند. ولیکن برای تمییز و تعیین هر یک از آنان، کنیه ابوالحسن به طور مطلق، برای امام علی (ع) قرار داده شد و به امام کاظم «ابوالحسن اول»، به امام رضا «ابوالحسن ثانی» و امام هادی «ابوالحسن ثالث» گفته میشود.
همچنین القاب: هادی، نقی، نجیب، مرتضی، ناصح، عالم، مؤتمن، منتجب و طیب، برای آن حضرت ذکر شده است.
مشعلدار مبارزه با ستم و انحراف
حضرت علی النقی (ع) برای نشر احکام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربیت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلند برداشت . نه تنها تعلیم و تعلم و نگاهبانی فرهنگ اسلامی را در مدینه عهده دار بود، و لحظه ای از آگاهانیدن مردم و آشنا کردن آنها به حقایق مذهبی نمیآسود ، بلکه در امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه پنهان و آشکار با خلیفه ستمگر وقت - متوکل عباسی – لحظه ای آسایش نداشت .
به همین جهت بود که عبدالله بن عمر والی مدینه بنا بر دشمنی دیرینه و بدخواهی و کین توزی ذاتی، به متوکل عباسی، خلیفه زمان خود نامه ای خصومت آمیز نوشت، و به آن امام بزرگوار تهمتها زد و نسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مرکز فتنه انگیزی و حتی ستمکاری قلمداد کرد و این همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولایت و علم و فضیلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدینه می کشاند و این کوته نظران دون همت که طالب ریاست ظاهری و حکومت مادی دنیای فریبنده بودند، نمیتوانستند فروغ معنویت امام را ببینند .
مورخان و محدثان نوشته اند که امام جماعت حرمین (مکه و مدینه ) از سوی دستگاه خلافت، به متوکل عباسی نوشت : اگر تو را به مکه و مدینه حاجتی است، علی بن محمد (هادی) را از این دیار بیرون بر، که بیشتر این ناحیه را مظیع و منقاد خود گردانیده است. این نامه و نامه حاکم مدینه، نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی (ع ) در سنگر مبارزه با دستگاه جابر عباسی است .
خورشید حکمت و معرفت
از زمان حضرت امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار، شاگردانی در قلمرو اسلامی تربیت شدند که هر یک مشعلدار فقه جعفری و دانشهای زمان بودند، و بدین سان پایههای دانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی، نسل به نسل نگهبانی شد و امامان شیعه، از دوره حضرت رضا (ع) به بعد، از جهت نشر معارف جعفری آسوده خاطر بودند، و اگر این فرصت مغتنم در زمان امام جعفر صادق (ع) پیش نیامده بود، معلوم نبود سرنوشت این معارف مذهبی به کجا میرسید به خصوص که از دوره زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر (ع) به بعد دیگر چنین فرصتهای وسیعی برای تعلیم و نشر برای امامان بزرگوار ما - که در برابر دستگاه عباسی دچار محدودیت بودند و تحت نظر حاکمان ستمکار - چنان که باید و شاید پیش نیامد.
با این همه، دوستداران این مکتب و یاوران و هواخواهان ائمه طاهرین - در این سالها به هر وسیله ممکن، برای رفع اشکالات و حل مسائل دینی خود، و گرفتن دستور عمل و اقدام - برای فشرده تر کردن صف مبارزه و پیشرفت مقصود و در هم شکستن قدرت ظاهری خلافت به حضور ائمه طاهرین (ع) میرسیدند و از سرچشمه دانش و بینش آنها، بهرهمند میشدند و این دستگاه ستمگر حاکم و کارگزارانش بودند که از موضع فرهنگی و انقلابی امام پیوسته هراس داشتند و نامه حاکم مدینه و مانند آن، نشان دهنده این هراس همیشگی آنها بود. دستگاه حاکم، کم کم متوجه شده بود که حرمین (مکه و مدینه) ممکن است به فرمانبری از امام (ع) درآیند و سر از اطاعت خلیفه وقت درآورند.
خلفایی که در زمان امام (ع) بودند: معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین، معتز، همه به جهت شیفتگی نسبت به قدرت ظاهری و دنیای فریبنده با خاندان علوی و امام همام حضرت هادی دشمنی دیرینه داشتند و کم و بیش دشمنی خود را ظاهر میکردند ولی همه به خصال پسندیده و مراتب زهد و دانش امام اقرار داشتند و این فضیلتها و قدرتهای علمی و تسلط آن حضرت را به مسائل فقهی و اسلامی به تجربه آزموده و مانند نیاکان بزرگوارش (ع) در مجالس مناظره و احتجاج، وسعت دانش او را دیده بودند.
شبها اوقات امام (ع) پیوسته به نماز و طاعت و تلاوت قرآن و راز و نیاز با معبود می گذشت . لباس او جبه ای بود خشن که بر تن میکرد و زیر پای خود حصیری میگسترد. هر غمگینی که بر وی نظر می کرد شاد میشد. همه او را دوست داشتند. همیشه بر لبانش تبسم بود، با این حال هیبتش در دلهای مردم بسیار بود.
زیارت جامعه کبیره؛ میراث بزرگ امام هادی(ع)
در این دوران، مکتبهای عقیدتی گوناگونی چون معتزله و اشاعره گسترش یافته و پراکندگی آرای فراوانی در سطح فرهنگی جامعه پدید آمده بود. مباحثی کلان چون: جبر و تفویض، ممکن یا ناممکن بودن رؤیت خداوند، تجسیم و… افکار عمومی جامعه را دستخوش تاخت و تازهای فکری کرده بود. بنی العباس نیز در این میان از معتزله که به اصطلاح عقل گرا اما در واقع جو گرا بودند حمایت میکرد. در این میان هر یک از علما از اندیشهای دفاع میکردند و نسبت به دیگر فرقهها ابراز مخالفت کنند از همین رو در مقابل شیعه هم میایستادند چون آنها را در مقابل خود میدیدند.
حتی این جریان انحرافی از جامعه شیعی نیز سر بر آورد و کارهایی انجام داد که به ضرر شیعیان و به نفع حکومت تلقی میشد که از آن جمله غالیان بودند. از جمله گروههای باطل و منحرفی که در دوران امامت امام هادی (ع) فعال بودند، گروه غلات است که افکار و عقاید پوچ و منحط و بی اساسی داشتند و خود را شیعه وانمود میکردند. آنان درباره امام غُلّو نموده برای او مقام الوهیّت قائل میشدند و گاهی نیز خود را منصوب از طرف امام قلمداد میکردند و بدین وسیله موجبات بدنامی شیعیان را در میان فرقههای دیگر فراهم میکردند.
در این فضای فکری و سیاسی که بنی العباس روی کار آمده بودند سعی کردند با شدت و حدت، شیعیان امام را محصور و کنترل کنند برای همین تصمیم گرفتند امام هادی را از مدینه به سامرا بیاورند و ایشان را در این مکان کنترل کنند. اما با همه این نقشهها و توطئهها حضرت فضای موجود را شکسته و ایشان برای مبارزه با این انحراف بزرگ دو راه را با توجه به شرایط سخت زمان خویش پیش گرفتند راه اول ارشاد علمی شیعیان و رساندن اعتقادات صحیح به ایشان است و راه دوم برخورد با این افراد.
اگر حضرت چنین کاری را انجام نمیداد سبب نابودی جامعه شیعی میشد بر همین اساس شیعیان را از مراوده و ارتباط با منحرفان و غالیان منع کرد و کار دیگری که امام هادی انجام داد بنابراین مبارزه حضرت با اندیشههایی بود که برخی مخالفان شیعه داشتند. ایشان اختلافات قومیتی را اصلاح کرد و کار دیگری که انجام دادند ایراد زیارت غدیریه است.
امام هادی(ع) در شرایطی قرار داشتند که نمیتوانستند به صورت سخنرانی و یا احادیث، وقایع غدیر و اهمیت ولایت و امامت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) را برای جامعه آن روز و آیندگان بیان فرمایند، لذا در قالب زیارت و با استفاده از آیات و روایات و مستندات تاریخی، ولایت و امامت علی (ع) را اثبات کردند و صدور زیارت را به خاطر باورهای غلط جامعه لازم و ضروری دانستند.
زیارت شریف جامعه کبیره، تبلور خاصی را در باورهای دینی انجام داد حضرت با این زیارت بین مردم و اهل بیت پیوند ایجاد کرد. ایشان در این زیارت به مقام والای اهل بیت و به بازخوانی عظمت و کمالات ایشان میپردازند و باعث میشوند که شیعه به سمت مکتب اهل بیت حرکت و از بحرانها عبور کنند. مبارزه با ظلم و ستم بخش دیگری از ادعیه امام هادی در زیارت جامعه بود ایشان در این زیارت با تاکید بر زیارت امام حسین (ع) آن را همچون عنصری سازنده و الهام بخش و حرکت آفرین، عامل پویش انقلابی حرکت شیعه مطرح میکنند.
میلاد آن امام هدایت و رحمت، بر همه شیفتگان مکتب معرفت، مبارک باد.
نظر شما